"شبح" کمونیسم و هراس راست
آذر ماجدی
بورژوازی در پس هر خیزش سیاسی مردم و در پس هر اعتراض کارگری، سازمان یابی مبارزه طبقاتی علیه حاکمیت خویش را تشخیص میدهد و دستپاچه نیروهای سرکوب و ایدئولوگ های رنگارنگ خود را به میدان نبرد اعزام میکند. خطر کمونیسم هیچگاه بورژوازی را راحت نمیگذارد. از این رو است که یک سیستم پیچیده سرکوب، شکنجه و اعدام را علیه مردم و طبقه کارگر سازمان داده اند. در پس هر صدای معترض و حق طلب، در پس هر اعتصاب و اعتراض کارگری شبح کمونیسم و فروپاشی نظام چپاولگر سرمایه داری و بساط لفت و لیس خود را می بینند .
با برقراری دستگاه خشن سرکوب امکان ابراز آزادانه خواست ها و عقاید را از مردم میگیرند، سپس بر مبنای سانسور گسترده خود سازمان داده در مورد فقدان کمونیسم و جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی در جامعه لاف و گزاف میزنند. اما بمحض اینکه صدای اعتراضی از گوشه ای از جامعه بلند میشود، بیکدیگر در مورد "توطئه" کمونیست ها هشدار میدهند. باید اذعان کرد که شامه تیزی دارند. تشخیص شان درست است. منافع شان را درست تشخیص میدهند. این حکم مارکس را به تجربه و بنا به غریزه طبقاتی بخوبی درک کرده اند: مبارزه طبقاتی همیشه جاری است، بعضا به اشکال پنهان و بعضا آشکار. مساله اینجاست که زمانی که این مبارزه به شکلی آشکار بروز می یابد، قدرت خانمان برانداز خود را به روشنی به نمایش میگذارد و رعشه بر اندام بورژواز میاندازد .
خیزس اخیر مردم ایران علیه رژیم اسلامی نیز از این قاعده کلی مستثنی نیست. علیرغم اینکه مردم با در نظر گرفتن توازن قوای سیاسی میان خود و حکومت اسلامی مبارزه شان را در قالب کمپین های انتخاباتی و به بهانه "تقلب در انتخابات" به پیش بردند، رژیم بخوبی انگیزه های واقعی مردم و روند مبارزه را تشخیص داد. سریع هشدار دادند. برای حفظ ظاهر خطر انقلاب را در صفت "مخملی" پوشاندند. جناح راست به جناح دیگر گوشزد کرد که این مردم در اینجا باقی نمی مانند و کل نظام را هدف میگیرند. وحشیانه زدند، شکنجه کردند و کشتند.
ایدئولوگ هایشان به خط شدند تا خطر خیزش طبقه کارگر را به حکومت یادآور شوند. نشریه جهان نیوز، ارگان حکومتی، از خطر "جنبش آبی ها" سخن گفت و برای سرکوب کارگران اعلام آماده باش کرد: "به نظر می رسد با ادامه روند کنونی لازم باشد دادگاه سبز و مخملین خود را برای دادگاه آبی غیر مخملین مهیا کند. باید از خلسه پراندوه سبز و مخملین خارج شد و بیشتر نگران خروش آبی ها و سیاهی فقر و قرمزی فساد بود ".
جالب اینجاست که فقط رژیم این چنین از خطر خیزش طبقه کارگر به هراس نیافتاده است. بورژوازی در اپوزیسیون نیز دارد در مورد خطر کمونیسم و انقلاب کارگری هشدار میدهد. راست در تبعید با لحنی مبتذل علیه کمونیسم مینویسد و لمپنیسم و فرهنگ نازل چارواداری ناسیونالیستی اش را با وضوح کامل به نمایش میگذارد. بدنبال انتشار مقالاتی در نشریه یک دنیای بهتر در نقد شعار "جمهوری ایرانی" و اعلام این مساله که خواست های واقعی مردم یعنی آزادی بی قید و شرط، برابری واقعی و رفاه همگانی فقط از طریق یک انقلاب کارگری و برقراری جمهوری سوسیالیستی قابل تحقق است، و همچنین صدور اطلاعیه های حزبی در زمینه فعالیت های تبلیغاتی رفقایمان در داخل کشور، برخی از سردمداران ناسیونالیسم مدافع سلطنت به دیگر یاران ناسیونالیست پرو غربی خود تشر زدند که چرا شعار "جمهوری ایرانی" را طرح کرده یا از آن دفاع میکنند. به ظن آنها این شعار راه را برای طرح انقلاب کارگری باز میکند .
آقا یا خانمی با قلمی بسیار "خوش و ادیبانه" علیه انقلاب کارگری و جمهوری سوسیالیستی قلمفرسایی کرده اند. آنچنان فرهنگ این نوشته نازل و چارواداری است که نویسنده جرئت نکرده است اسم کامل خود را پای نوشته بگذارد. این نوشته ها ارزشی ندارند. اما از آن رو که هراس دائمی و همیشه حاضر بورژوازی و راست از کمونیسم را بخوبی نشان میدهند، جا دارد اشاره ای به آن شود. به بخش پایانی این نوشته توجه کنید: "آقايانی که «جمهوری ايرانی» را به فوريت پذيرفتيد و به ما اعتراض کرديد... تحويل بگيريد که جمهوری کارگی (اشتباه تایپی از اصل است) آنهم با مشخصاتی که کارل مارکس در 80 و اندی سال پيش (از بی اطلاعی ایشان از تاریخ نیز میگذریم!) را نیز ريخته بود در سر گردنه آماده ورود از پنجره عقبی است... پنجره را باز کنيد... انگار يار از سفر می آيد... کوچه ها را هم آب پاشی کنيد ."
هراس از کمونیسم واقعی است. قدرت بالقوه طبقه کارگر برای زیر و کردن این نظام با حکومت اسلامی اش کاملا روشن است. این نوشته بهانه ای شد تا بار دیگر بر ضرورت سازمانیابی مستحکم کمونیسم کارگری و سازمانیابی توده ای و حزبی طبقه کارگر تاکید کنیم. سرنگونی رژیم اسلامی و برقراری نظامی که متضمن آزادی بی قید و شرط، برابری واقعی و رفاه و سعادت همگانی باشد، به میدان آمدن طبقه کارگر بعنوان یک طبقه با اعتصابات و اعتراض سازمانیافته طبقاتی خود نیازمند است. تنها یک انقلاب کارگری میتواند خواست های واقعی مردم را متحقق کند. کمونیسم کارگری در پی تحقق این امر مهم در این شرایط خطیر و تعیین کننده سیاسی است. کمونیسم کارگری و طبقه کارگر در ایران نه تنها به بورژوازی و کمپ سرمایه در ایران، بلکه در سطح جهانی نشان خواهد داد که خطر کمونیسم واقعی است. افق انقلاب کارگری زنده است و در اولین قدم بساط سرمایه، استثمار و لفت و لیس بورژوازی را در ایران به زیر خواهد کشید . *
توضيح سردبير٬
نامه و اى ميل ارسالى مورد اشاره دراين مقاله بطور روشنى فرهنگ مبتذل و نگرش بورژوا جماعت و جانفدايان سلطنت طلب را به کارگر و نفرت شان را از سوسياليسم بيان ميکند. انتشار اين متن از اين جنبه بدون شرح است و براى شناخت بيشتر کارگران از جماعت سلطنت طلب و اپوزيسيون راست ايران مفيد است.
چشممان به جمهوری کارگری روشن!!!
بارها نوشتم و کسانی با فرهيختگی فراوان پشتيبانی کردند که شعار «جمهوری ايرانی» در راستای آرمان های مردم که در پی حاکميت ملی و يک پارچگی ايران است نمی باشد برخی از کسانی که انتظاری هم از آنان نمی رفت با اصراری عنوان کردند منظور مردم از عنوان «جمهوری ايرانی» برداشت واژه اسلامی از جمهوری اسلامی است...
اين مردم نه تنها در آن مورد در اشتباه بوده اند بلکه اشتباه دوم را که ما معترضين به شعاربه آن واقف بوده ايم را هم توجه نکرده ند.
اشتباه در آنجا بود که مردم هنوز نه مورد پرسش قرار گرفته اند که بين جمهوری يا پادشاهی يک رژيمی را انتخاب کنند که تازه ايرانی باشد يا افغانی ويا صدامی و دوم اينکه مفهوم جمهوری ايرانی چيست؟؟ مگر جمهوری با جمهوری فرق می کند... در تعريف جمهوری در ديکشنری ها، ولاروس و آنسيکلو پديا ها تغييراتی حاصل شده و جمهوری با نام کشور ها باب جديدی باز شده است؟؟
می بينيم که اشتباه آن حضرات که به ما وصله «دائی جان ناپولئون» هم زدند و نام های ديگری هم نسبت دادند جای پائی گذاشته است که اين توده ای و چپ های سنتی که ديگر پايگاهی در جهان ندارند صحبت از جمهوری ديگری بکنند... و آنهم جمهوری کارگری؟ ((!!!!؟؟؟))
نميدانم مگر آموزگار، کارمند، دانشجو، خانه دار، شغل آزاد، بقال، کشاورز، قصاب يا حتا آب حوضی نمی تواند در آن جمهوری پيشنهادی اين حضرات زندگی کند و همه بايستی «کارگر» باشند و آنهم کارگر احمق و بی شعوری باشند که اين حضرات بتوانند مثل کاری که در روسيه کومونيسم، در چين ويا کره رواج داشت سوار کارگر شده بر حقوق انسانی کارگر تجاوز کنند و به آن نام «برابری» بدهند... زيرا به سويه به همه ظلم میکنند و هرروز کارگر بيچاره را مثل گاو شخم زن به هر طرفی بکشند.
وقتی از اين حضرات می پرسی اگر شما می گوييد همه چيز کنترل داشته باشد اگرگاو های کشور به اندازه هر «کارگر درحکومت کارگری شما» شير ميداد و روزی شيرش زياد شد و دوبرابر شير داد آن شير اضافی را چکار بايد کرد بزور بخورد «کارگر» داد ويا بزور بخورد گاو بيچاره ويا ريخت به دريا؟؟ اگر زمين ما گندم و اگر کارخانه ما توليد اضافی کرد با آن چه کنيم... همه را در زير پتک له کنيم...؟؟ (!) پاسخی به اين پرسش ندارند زيرا دراصل با سرمايه داری و فروش کالا به منظور سود آوری به ديگران مخالفند...
آقايانی که «جمهوری ايرانی» را به فوريت پذيرفتيد و به ما اعتراض کرديد... تحويل بگيريد که جمهوری کارگی آنهم با مشخصاتی که کارل مارکس در 80 و اندی سال پيش ريخته بود در سر گردنه آماده ورود از پنجره عقبی است... پنجره را باز کنيد... انگار يار از سفر می آيد... کوچه ها را هم آب پاشی کنيد...
ح-ک
پخش پیام حزب به طبقه کارگر در تهران
بنا به گزارش دريافتى٬ ديروز یکشنبه اول شهریور ماه٬ مناطقی از شهر تهران تحت پوشش یکی از تیمهای تبلیغاتی حزب اتحاد کمونیسم کارگری قرار گرفت.
خیابان هاى کارگر شمالی، فاطمی، محلات اطراف اداره آمار و سازمان آب٬ کوچه محل جان باختن ندا آقا سلطان٬ و بخشهایی از اطراف پارک لاله تحت پوشش تبليغات حزبى قرار گرفت. رفقاى تيم تبليغاتى حزب در اين مناطق صدها نسخه از پیام حزب به کارگران را توزیع گردید. در بسیاری موارد فعالين حزب با استقبال پر شور جوانان و مردم روبرو شدند.
حزب تلاش و ابتکار انقلابی همرزمان کمونیست را ارج مینهد و به آنها خسته نباشيد ميگويد.
مرگ بر جمهوری اسلامی
آزادی٬ برابری٬ حکومت کارگری
زنده باد جمهوری سوسیالیستی
حزب اتحاد کمونیسم کارگری
٢۴ اوت ٢٠٠٩ – ٢ شهريور ١٣٨٨